دارم از تو مي نويسم ( 1 )
با تو چه زندگي هايي، كه تو روياهام نداشتم
تك و تنها بودم اما، تو رو تنها نمي ذاشتم
چه سفرها با تو كردم، چه سفرها تو رو بردم
دم مرگ رسيدم اما، به هواي تو نمردم
دارم از تو مي نويسم، كه نگي دوستت ندارم
از تو كه با يه نگاهت، زير و رو شد روزگارم
موقع نوشتن و وقت اسم گذاشتن و
كسي رو جز تو نداشتم، جز تو اسمي نمي ذاشتم
من تموم قصه هام قصهي توست
اگه غمگينه اون از غصهي توست، اون از غصهي توست
با تو چه زندگي هايي، كه تو روياهام نداشتم
تك و تنها بودم اما، تو رو تنها نمي ذاشتم
حتي من به آرزوهات، تو رو آخر مي رسوندم
مي رسيدي تو من اما، آرزو به دل مي موندم
هي مي خواستم كه بگم، كه بدوني حالمو
اما ترس و دلهره، خط مي زد خيالمو
توي گفتن و نگفتن، از چه روزايي گذشتم
اين قده رفتم و رفتم، اين قده رفتم و رفتم، كه هنوزم برنگشتم
من تموم قصه هام قصهي توست
اگه غمگينه اون از غصهي توست، اون از غصهي توست
هر چي شعر عاشقونست، من براي تو نوشتم
تو جهنم سوختم اما، مي نوشتم تو بهشتم
اگه عاشقونه گفتم، عشق تو با عشقشه
اگه مردم تو بدون، چه كسي وارثشه